در بیابان خطرناک مرز کلمبیا و ونزوئلا، قاچاقچیان بنزین معروف به "پیمپینروها" جان خود را به خطر میاندازند تا سوخت غیرقانونی را از میان چشمانداز سخت و دشوار جابجا کنند.
یک شاعر چهلساله از خواب بیدار میشود و خود را به تخت بیمارستان دستبند زده میبیند. او به قتل مادرش متهم شده است و ادعا میکند که این عمل یک اقدام عاشقانه بوده: طرحی برای کمک به مرگ مادرش و پایان دادن به زندگی خود همزمان.
سردسته ی قاچاقچیان مواد مخـدر کلمبیایی به نام جیزز مورالس، به صورت مخفیانه یک تک تیرانداز حرفه ای با لقب شـیطان استخدام می کند تا دشمنانش را یک به یک از بین ببرد. با کشته شدن دشمنان مورالس، او حوزه ی فعالیت خود را گسترش می دهد و به آمریکا نیز مواد قاچاق می کند. شرکت The DEA، برای گیر انداختن مورالس، مامور کیت استارادا را استخدام می کند، کیت چندین سال است که به دنبال مورالس می باشد. کیت به همراه یک اسنایپر به نام براندون بکت راهی کلمبیا می شوند و ماموریت آن ها کشتن شـیطان و دستگیر کردن مورالس و آوردن او به امریکا برای محاکمه و برقراری عدالت می باشد. اما مورالس و “شـیطان” برای غلبه به این مامورین، از قبل آماده هستند و نبردی سخت میان آن ها رخ می دهد که…
روایت ظهور و قدرت گرفتن باند مخوف مواد مخدر موسوم به گوادلاخارا در کشور مکزیک و تعقیب و شناسایی آنها توسط یک مامور سازمان مبارزه با مواد مخدر آمریکا و...
داستان حول محور دو شخصیت اصلی به نامهای پابلو اسکوبار (واگنر موورا) سرکرده گروه کلمبیایی کوکائین و خاویر پینا (پدرو پاسکال) مأمور مکزیکی ستاد مبارزه با مواد مخدر DEA میگذرد که پینا از سوی مقامات عالی رتبه آمریکایی طی یک مأموریت به کلمبیا فرستاده میشود تا اسکوبار را دستگیر کند یا در بدترین حالت او را به قتل برساند...